میانمار کشوری در میان خون و آتش
1 . مقدمه
حدود یک ماه و اندی ا ست دولت میانمار دست به کشتار فجیعانه مسلمانان این کشور زده است و تلاش می کند با این کار مقاومت آنان را در مقابل مذهب بودائیسم با شکست مواجه بکند. این در حالی است که هیچ یک از ارگان های بین المللی و کشورهایی که مکررا دم از حقوق بشر می زنند عکس العملی از خود نشان نمی دهند.
در همین راستا ما لازم دانستیم تا برای اطلاع بیشتر دوستان بسیجی از این مسئله و همچنین دفاع از مردم مسلمان میانمار این موضوع را دقیق تر بررسی کنیم. در نتیجه در ادامه تلاش میکنیم با ارائه گزارش مختصری از وضعیت جغرافیا، اقتصاد، سیاست و مردم کشور برمه علت کشتار بی رحمانه مسلمانان این کشور را مورد بررس قرار دهیم.
ما همچنین در این پرونده تلاش میکنیم تا دستهای استکبار و قدرتهای استکباری را در پشت پرده این کشتار وحشیانه نشان بدهیم.انشاءالله
2 . میانمار
الف ) سیاست
کشور برمه که تحت استیلای انگلستان قرار داشت در سال ۱۹۴۸ استقلال خود را بدست آورد.در سال 1974 طیّ یک همه پرسی ملی، جمهوری سوسیالیست برمه رسماً تحت طرح ریزی قانون اساسی جدید، حیات دوباره یافت.
به طور کلی میتوان گفت که به علّت اشغال کشور توسط نیروهای نظامی، تسلّط کامل نظامیان بر کشور و اجرای تدابیر شدید امنیتی و حفاظتی، سیاست فرهنگی مشخص و قابل توجهی از سوی دولتمردان کشور اتخاذ نگردیده و فرهنگ و هنر کشور همچنان در حالت سکون و انزوا باقی ماندهاست.
ب ) جغرافیا
برمه (نام رسمی: اتحادیه جمهوری میانمار)با مساحت ۶۷۸۵۰۰ کیلومتر مربع دومین کشور بزرگ آسیای جنوب شرقی است. این کشور ۱۹۰۰ کیلوتر مرز آبی دارد. سه رشته کوه اصلی در برمه وجود دارد که هر سه از شمال (هیمالیا) به جنوب کشیده شدهاند.
برمه از شمال شرقی با چین، از شرق با لائوس، از جنوب شرقی با تایلند، از غرب با بنگلادش و از شمال غربی با هند مرز مشترک دارد و از جنوب غربی با خلیج بنگال و از جنوب با دریای آندامان محدود میشود. یک سوم مرز خارجی برمه را مرز آبی تشکیل میدهد. برمه دومین کشور آسیای جنوب شرقی از نظر گستردگی جغرافیاییست. این کشور به لحاظ فرهنگی شدیداً تحت تأثیر کشورهای همسایه خود بر پایه بوذیسم است که با مؤلفههای محلی نیز آمیخته شدهاست. تنوع قومی در برمه نقش مهمی در سیاست و تاریخ این کشور داشته و کشور همچنان برای غلبه بر تنشهای اجتماعی تلاش میکند. نظامیان پس از کودتای سال ۱۹۶۲ توسط ژنرال «ن وین» که منجر به سرنگونی دولت غیرنظامی نخستوزیر «او نو» شد حاکمیت را در این کشور به دست گرفتند. از آن زمان رهبری برمه تحت کنترل رهبر نظامی شورای صلح و توسعه درآمد. این شرایط تا سال ۲۰۱۱ ادامه داشت، زمانی که شورا به دنبال انتخابات سال ۲۰۱۰ منحل شد مراسم تحلیف ریاست جمهوری دولت غیرنظامی برگزار شد.
ج ) اقتصاد
برمه، کشوری حاوی منابع غنی است ، اما اقتصاد آن کم ترین توسعه و پیشرفت را در جهان داراست. این کشور یکی از فقیرترین کشورهای آسیای جنوب شرقی، متأثر از چند دهه رکود، سوءمدیریت و انزوا است.
تولید ناخالص ملی برمه 42.953 دلار و متوسط رشد اقتصادی آن 2.9 درصد در سال است که پایین ترین رشد اقتصادی ناحیه مکونگ است. در این میان ، اتحادیه اروپا ، سازمان ملل متحد و کانادا تحریم های اقتصادی سنگینی را بر علیه برمه تصویب کرده اند. از نظر مراقبت از سلامت، برمه یکی از بد ترین کشور های جهان است. سازمان سلامت جهان رتبه برمه را در جهان 190 اعلام کرده است ،
سازمان ملل متحد و تعدادی دیگر از سازمان ها سازگار و سیستماتیک نقض حقوق بشر را در این کشور گزارش داده اند ، که از این موارد می توان به کار کودکان، قاچاق انسانی و عدم آزادی سخنرانی را نام برد.
د ) جمعیت،زبان و مذهب
میانمار طبق آخرین آمار بدست آمده جمعیتی بالغ بر 75 میلیون نفر برخوردار است. از این تعداد جمعیت تنها ۲۴ درصد در نواحی شهری زندگی میکنند.
زبان مادری و رسمی این کشور، به زبان تپتی و زبان چینی نزدیکی دارد. زبان برمهای متشکل از حروفی دایرهشکل است.
٪ ۸۹ مردم این کشور پیرو آیین بودا هستند، ٪ ۴ مسیحی، ٪ ۴ مسلمانان ، ٪۱ روح باور و ۲ ٪ معتقد به ادیان دیگر هستند.
ه ) تحصیلات
دولت میانمار هیچگونه تلاشی در جهت افزایش نرخ سواد بخصوص در مناطق روستایی انجام ندادهاست. در نتیجه سهم آندسته از افراد پانزده سالة میانماری که قادر به خواندن و نوشتن میباشند از ۶۰٪ در سال ۱۹۶۰ تنها به ۶۶٪ در سال ۱۹۷۰ افزایش یافت.
کلیه دانشگاههای کشور توسط دولت نظامی در سال ۱۹۸۸ تعطیل گردید. بدین ترتیب هنوز هیچگونه علامت یا نشانهای که مبنی بر بازگشایی دانشگاههای برمه باشد وجود ندارد.
3 . و اما مسلمانان و مظلومیتشان ...
1 . 3 . پاکسازی مذهبی در میانمار [1]
کشور برمه که از دیرباز به واسطه موقعیت استراتژیک خود، بر سر راه بازرگانی میان چین و هند جای داشته، مردمانی از نژادهای مون و برمن را در خود جای داده که پیوندهای فرهنگی بسیاری با مردمان سرزمین های پیرامون، به ویژه هندوستان داشته و از دیرباز یکی از شاخه های اصلی آیین بودا را به عنوان دین رسمی خود برگزیده اند. با اینهمه، در طول سده ها، بازرگانان و دریانوردان مسلمان نیز که از ایران و شبه جزیره عرب به سوی شرق آسیا روانه بودند، بر سر راه خود به داد و ستد با برمن های بودایی پرداخته، برخی از ایشان را با آیین اسلام آشنا ساختند و گاه خود در این سرزمین ماندگار شدند و به مقام های بالا مانند وزارت و مشاورت شاهان بودایی برگزیده شدند. هنوز هم می توان نشانی از خاندان های ایرانی با نام های شیرازی، کاشانی، بهبهانی، اصفهانی و یزدی را در میان مسلمانان برمه یافت. امروزه در گویش برمه ای، برخی از مسلمانان برمه را "پاتی" می نامند که گفته می شود برگرفته از نام "پارسی" است و اشاره به نژاد آنان دارد.
حضور مسلمانان در بخش های غربی برمه، به ویژه در منطقه آراکان که در همسایگی استان مسلمان نشین بنگال در هندوستان – بنگلادش امروزی – جای دارد، زمینه رفت و آمدهای میان مسلمانان هندی و برمه ای را رفته رفته فراهم آورد. این پیوندها چنان گسترش یافت که از سده هفدهم میلادی زبان پارسی که هم به وسیله بازرگانان و هم از راه دربار هند به برمه رسیده بود، به عنوان یکی از زبان های درباری در این کشور استفاده می شد. این زبان در مراکز و مدارس دینی مسلمان برمه نیز مورد توجه بود و برخی متون ادبی و اخلاقی مانند پندنامه عطار، کیمیای سعادت غزالی و گلستان و بوستان سعدی در این کانون ها آموزش داده می شدند.
مسلمانان برمه از فرقه های گوناگون درست شده اند و در میان آنها می توان پیروان مذاهب شافعی، حنفی، مالکی، حنبلی، شیعی، چولیا مسلم، بودا مسلم، اهل حدیث، قادیانی، صوفیه، طریقیه، گرانیه، بنگالی مسلم و وهابی را دید. آنان در طول سده ها زندگی در سرزمین برمه، سازمان ها و انجمن های گوناگونی را درست کرده اند که مهمترین آنها عبارت از شورای امور مذهبی مسلمانان، جامعه علمای برمه، سازمان مسلمانان برمه، اتحادیه جوانان مسلمان، سازمان اخوت مسلمانان و انجمن دانشجویان مسلمان هستند. این گروه که امروزه به گفته دولت برمه تنها چهار درصد و به گفته مسلمانان و منابع پژوهشی غربی 20 درصد جمعیت 48 میلیون نفری برمه را تشکیل می دهند، در بخش های گوناگون سرزمین برمه پراکنده اند. اما گروهی از ایشان که بیشتر آنان را مسلمانان هندی که از سده ها پیش به این سرزمین مهاجرت کرده و در آن زندگی نموده اند، همچنان در منطقه آرکان در نزدیکی مرز برمه و بنگلادش به سر می برند. این مردمان که به زبان "روهینگیا" که مخلوطی از ترکی، بنگالی، پارسی و عربی است، سخن می گویند، غالبا به همین نام نیز خوانده می شوند.
بنا به اسناد موجود، از سده پانزدهم تا سده هجدهم میلادی قوانین اسلامی در منطقه آراکان به اجرا در می آمدند و مسلمانان آزاد بودند تا تنها از قوانین خود پیروی نمایند. اما با اشغال دوباره این سرزمین به دست شاهان بودایی در سده هجدهم، اجرای قوانین اسلامی کنار گذارده شد و قانون ملی جایگزین آن گردید. این روند تا پایان جنگ جهانی دوم و استقلال برمه در 1948 ادامه یافت. در آن سال ها که برمه به مستعمره انگلستان بدل شده بود، بسیاری از برمه ای های ملی گرای تندرو، با شعار "برمه برای برمه ای ها" به سرکوب مسلمانان، به ویژه هندی های مهاجر می پرداختند و به بازارهای اسلامی یورش می بردند و مسلمانان را از اجرای برنامه های دینی خود باز می داشتند.
در جنگ جهانی دوم نیز با آمدن سربازان بودایی ژاپن به برمه، بوداییان به محله های مسلمان نشین در آراکان یورش آورده، هزاران نفر از مسلمانان را کشتند. این امر به اختلافات دامنه دار میان بودایی ها و مسلمانان در آراکان بیشتر دامن زد. پس از استقرار ژاپنی ها در آراکان، مسلمانان آن منطقه علیه ژاپنی ها دست به مبارزه زدند و به عنوان عوامل اطلاعاتی و شناسایی و خرابکاری، با انگلیسی ها همکاری می کردند. انگلیس نیز در برابر این همکاری، وعده نوعی خودمختاری به مسلمانان آراکان را داد. این پیشینه سبب شد که دولت مستقل برمه پس از آن که در سال 1948 به قدرت رسید، به سرکوب مسلمانان به ویژه در ناحیه آراکان بپردازد.
با به قدرت رسیدن نظامیان در 1962 به رهبری ژنرال نه وین Ne Winکه با کودتای نظامی قدرت را در این کشور به دست گرفتند، روند تازه ای از مبارزه با مسلمانان برمه ای آغاز شد. ژنرال نه وین نظام سوسیالیسم تک حزبی را در برمه برپا نمود و مسلمانان را به عنوان شهروند درجه دوم، از بسیاری از حقوق خود مانند پیوستن به ارتش و کار در ادارات دولتی و یا رفتن به زیارت حج، محروم ساخت. در این میان، مسلمانان منطقه آراکان بیش از دیگر مناطق زیر فشار بودند. دولت هرگز به آنان اجازه شهروندی این کشور را نداد و آنان را همواره "بنگالی" نامیده و خواهان بازگشت آنان به سرزمین نیاکان خود شده است. در جامعه بودایی برمه نیز این مردم، به خاطر رنگ تیره پوستشان، "کاکا سیاه" نامیده شده و مورد توهین و تحقیر قرار می گیرند. از این رو، از هنگام استقلال برمه تاکنون، صدها هزار مسلمان برمه ای، به بنگلادش، مالزی، هند، پاکستان، تایلند، سنگاپور، امارات متحده عربی و عربستان گریخته اند. آنان حتی در دورانی که هنوز بنگلادش جزئی از پاکستان بود، از محمدعلی جناح، رهبر استقلال پاکستان خواستند که منطقه آراکان نیز به این کشور بپیوندد.
مسلمانان آراکان با دولت برمه همواره اختلاف داشته و معتقدند که دولت حقوق مسلمانان را نادیده می گیرد و به آداب و سنن آنها بی احترامی می نماید. این امر از سوی بسیاری از نهادها و سازمان های بین المللی نیز مورد انتقاد قرار گرفته است. در طول این سال ها، مردم مسلمان آراکان، چندین گروه آزادی بخش پارتیزانی و انجمن های غیرنظامی برای دفاع از حقوق خود تشکیل داده اند. مهمترین این سازمان ها عبارت از جبهه میهن پرستان روهینگ، سازمان آزادیبخش آراکان، سازمان رهایی بخش مسلمانان میانمار هستند.
با اینهمه، تشکیل این سازمان ها و گروه ها نتوانسته است مسلمانان را از گزند آسیب های اجتماعی و دولتی دور سازد. در زمستان 1997 با پخش شدن خبر تجاوز مردان مسلمان به یک زن بودایی، هزاران راهب بودایی با همراهی پیروان خود به محله ها و مناطق مسلمان نشین حمله برده و بسیاری را کشتند و مغازه های ایشان را غارت کردند. در سال 2001 نیز هنگامی که چند راهب بودایی از زنی مسلمان کیک خریدند اما پول آن را نپرداختند، چنان آتشی از خشم و شورش برپا شد که بسیاری از مردم درگیر آن شدند و بار دیگر خانه ها و مساجد مسلمانان در آتش سوخت و این در حالی بود که پلیس و مقامات دولتی کمترین تلاشی برای آرام کردن اوضاع انجام ندادند. طرفه آنکه مسلمانان برمه گاه هزینه گناهان ناکرده خود را نیز پرداخته اند. هنگامی که طالبان در افغانستان مجسمه بودا در بامیان را از میان بردند، بسیاری از راهبان بودایی برمه بر آن شدند تا به تلافی آن، مسجدها و امام باره های مسلمانان را نابود کنند.
اما در شورشی که در تابستان 2012 و بار دیگر بر سر تجاوز گروهی از مردان مسلمان به زنی بودایی آغاز شده، دولت آشکارا به موضعگیری در این زمینه پرداخته و رئیس جمهور برمه گفته است که باید مسلمانان روهینگیا، که بخشی از مسلمانان این کشور هستند که در منطقه آراکان زندگی می کنند، را از برمه بیرون کرد و آنها را در اردوگاههای مرزی در بنگلادش جای داد. در هفته های گذشته، دولت برمه نه تنها همچون گذشته نقش ناظری بی طرف را در درگیری های مذهبی در این کشور بازی نکرده، بلکه به طور گسترده ای دست به خشونت زده و با سرکوب و کشتار مسلمانان و دستگیری رهبران ایشان و وادارسازی ده ها هزار خانواده مسلمان به پناه بردن به مرزهای بنگلادش، عملا سیاست پاک سازی مذهبی را در این کشور دنبال کرده است.
اگرچه اقدامات ضد حقوق بشر دولت برمه، با واکنش های نه چندان جدی کشورهای مدافع حقوق بشر و بیانیه های نه چندان محکم کشورهای مسلمان در رد این اقدامات روبرو شده، اما به نظر می رسد رویدادهای اخیر در این کشور، بیش از آنکه تهدید کننده منافع هر یک از طرفین در این ستیز تلخ باشد، ضربه ای کاری به بدنه نهال نازک جامعه مدنی در این کشور است که به تازگی و پس از سال ها خون دل خوردن آزادیخواهان برمه ای، در خاک این کشور نشانده شده بود.
تقریباً تا سال ۱۷۷۴ میلادی مسلمانان در آنجا مشکل نداشتند، در آن مقطع یک بودایی به نام بوداپایا در آن منطقه به قدرت میرسد و با مسلمانان بنای ناسازگاری میگذارد و اجرای قوانین اسلامی را ملغی میکند. از آن زمان به بعد اختلافات مسلمانان میانمار با دولت شروع میشود. از آن زمان است که حقوق مسلمانان نادیده گرفته میشود، تبعیضها تشدید میشود و مسئله مسلمانان به تدریج به عنوان یک معضل مطرح و کشورهای منطقه متوجه این موضوع میشوند و حتی به سطح بین المللی نیز میرود و تا امروز نیز از موضوعات حقوق بشری در سطح بین الملل است. در این مدت تعدادی از مسلمانان گروههای چریکی تشکیل دادند و مبارزاتی هم داشتند و برخی برای اینکه از این وضعیت رها بشوند، به کشورهای هند و بنگلادش مهاجرت کردند و در آنجا زندگی میکنند.
ارتش ظالم میانمار، روهینگیا را در ۱۹ عملیات نظامی از سال ۱۹۶۲ تاکنون مورد هدف قرار داده است. عملیات در حال اجرای ناساکا، رفتار غیر انسانی با جمعیت روهینگیا داشته و مردم آن را قتل عام و شکنجه میکند. درسال ۱۹۷۸ در عملیاتی به نام ناگامین (شاه اژدها) حدود ۲۰۰ هزار نفر به بنگلادش فرار کردند. دولت در سال ۱۹۸۲ تابعیت مسلمانان را لغو کرد و آنها را تحت فشار قرار داد به طوری که تا سال ۱۹۹۲ حدود ۳۰۰ هزار مسلمان مجبور به مهاجرت از کشور و فرار به بنگلادش شدند و اکثراً اعدام، دستگیر و یا مورد تجاوز واقع شدند. بارها مسلمانان به بنگلادش و تایلند فرار کردهاند ولی در ساحل این دو کشور اجازه ورود نداشته و کشتی آنها را غرق کردهاند. در سال ۲۰۰۸ گردباد «نارجیز» میانمار را درنوردید. دولت نیز با ممانعت از رسیدن کمکهای بین المللی به اقلیتهای غیربودایی (مسلمانان و مسیحیها) مرگ شمار زیادی از آنها را رقم زد.
3 . 3. چگونگی آغاز بحران حاضر
موج جدید درگیریهای میان آنها از دو ماه قبل و به بهانه کشته شدن یک زن بدست مسلمانان آغاز شده است. ابتدا در ماه مه ۲۰۱۲ (۱۱ اردیبشهت تا ۱۱ خرداد ۱۳۹۱) ۱۱ مسلمان بیگناه به دست نظامیان کشته میشوند. پس از آن خبری منتشر میشود مبنی بر اینکه یک زن بودایی مورد هتک حرمت سه مرد مسلمان قرار میگیرد و کشته میشود. این سه مرد دستگیر میشوند و یک نفر از آنها در زندان نظامیان میمیرد و دو نفر دیگر اعدام میشوند.
در ماه ژوئن (۱۱ خرداد تا ۱۱ تیر) یک اتوبوس حامل مسلمانان مورد حمله بودائیان قرار میگیرد. این بار یک بودایی میمیرد. متعاقب آن شبه نظامیان تندروی بودایی که «ماگ» خوانده میشوند، به مناطق مسلمان نشین در استان راخین حمله میبرند و بیش از ۲۰ روستا و حدود ۲۰۰۰ واحد مسکونی را به آتش میکشند.
روز دهم ژوئن (۲۱ خرداد) آقای «تین سین » رئیس جمهور میانمار در استان راخین وضعیت فوق العاده اعلام میکند. حملات بودائیان تندرو به مسلمانان از این پس تحت حمایت ارتش آغاز میشود؛ ۱۰۰۰ نفر از مسلمانان بیگناه کشته، ۵۰۰ نفر زخمی و ۳۰۰ نفر ربوده شدند. این کشتار کماکان ادامه دارد.
4. علل و ریشههای بحران در میانمار [3]
الف) اسلام هراسی جهانی: آنها همسو با غربیها، در چارچوب یک سیاست جهانی هدفمند، اسلام هراسی را در همه جا تبلیغ میکنند و کشتار میانمار در اصل، یکی از محصولات همین اسلام هراسی است.
ب ) منافع آمریکا و چین و...: آمریکا ولع سرمایه گذاری در میانمار را دارد و بقیه مسائل حاشیهای محسوب میشوند، هرچند پای کشتار فجیع هزاران انسان در میان باشد. «سیت (سعید) دمیر» از صندوق کمکهای انسان دوستانه ترکیه (IHH) نیز در این باره میگوید: قدرتهای اصلی منافع مشخصی را در میانمار دارند و به دلیل این منافع در قبال وضعیت موجود در این کشور سکوت کردهاند. دمیر در ادامه افزود: میانمار همچنین منابع طبیعی مهمی دارد در نتیجه سیاستهای آمریکا و چین در میانمار درگیر هستند. و هر دو یعنی پکن و واشنگتن به دولت میانمار چشم دوختهاند. خانم «هیلاری کلینتون» نیز دو هفته قبل به میانمار رفت و در دیدار با «تین سین» رئیس جمهور این کشور، وعده داد که سرمایه گذاران آمریکایی را روانه میانمار کند. سیاست آمریکا در مورد میانمار (و دیگر کشورهای جنوب شرق آسیا) این است که خود کنترل اقتصادی و سیاسی این کشور را در دست بگیرد و میانمار را در مقابل چین قرار دهد؛ سیاستی که دولت به شدت غربگرای آتی تحت رهبری سوچی و حزبش، آن را محقق خواهد کرد. این سرمایه گذاریها قطعاً نوعی گشایش در اقتصاد درحال رکود آمریکا محسوب میشود و البته اعتراض به کشتار مسلمانان، ممکن است این فرصت تازه را از آمریکاییها بگیرد. ضمن اینکه پاکسازی و سرکوب مسلمانان به نفع آمریکا هم هست و کاخ سفید در نبود آنها میتواند موقعیت خود را در میانمار بهتر تثبیت کند.
د : سیاست وحدت ملی: در این سرزمین نه چندان وسیع ۱۳۵ اقلیت قومی و مذهبی زندگی میکنند که مسلمانان با چهار درصد جمعیت بعد از بوداییها قرار میگیرند و پس از مسلمانان نیز مسیحیها قرار دارند. به هر حال تا یک سوم جمعیت این کشور را اقلیتها تشکیل میدهند. برخی از آنها سال هاست که با ارتش میجنگند و شماری از این اقلیتها هم درگیر تولید موادمخدر هستند. نظامیان خود را ضامن وحدت ملی میدانند و طی دهههای اخیر از این طریق سلطه خود را بر مردم توجیه میکنند.
ه : تبعیض نژادی: به گفته «سلکوم کولاک اوغلو» کارشناس ترک حاضر در سازمان تحقیقات استراتژیک بین الملل آنکارا، دولت میانمار از زمان استقلال این کشور، یک سیاست حذفی را در قبال مسلمانان بکار گرفته تا کشوری را براساس آئین بودا تشکیل دهد. در این زمینه سایر مذاهب و گروههای قومی یا مجبور به همسان شدن با بودائیان شدهاند و یا آنکه به اجبار دست به مهاجرت زدهاند. این سیاست با هدف کاهش نفوذ گروههای مختلف دینی در میانمار انجام شده است. محمد الماسری میگوید که «یو نو» U Nuاولین رییس جمهور میانمار مسئول رسمی کردن آیین بودایی در میانمار بود. بعد از عزل وی در ۱۹۶۲، ژنرال «نی وین» General Ne Winتمام سربازان مسلمان را از ارتش اخراج کرد. میانمار در حال حاضر شاهد پاک سازی نژادی تمام عیار هست، مثل چیزی که در میانه دهه ۱۹۹۰ در بوسنی و هرزگوین جریان داشت و یا صهیونیستها در حق فلسطینیها انجام دادهاند. هیچ بعید نیست که در مورد مسلمانان میانمار هم مثل فلسطین و بوسنی معامله پشت پردهای میان غرب و دولت نظامیان میانمار صورت گرفته باشد.
و : سیاست تلافی جویانه بوداییها: میانمار از وقتی که طالبان مجسمههای بودا را در افغانستان تخریب کرده، صحنه آشوبهای ضد مسلمان بوده است. تعصب، تعصب به دنبال دارد. آشوب دیگری نیز به علت تخریب مجسمههای بودا توسط افراد ناشناسی در ماندالیا Mandalayایجاد شد.

5 . دستان پنهانی که دلیل اصلی نسل کشی مسلمانان میانمار می شود
تلافی کشته شدن زن بودایی به دست مسلمانان فقط بهانه ای بود تا به جای اهداف اصلی کشورهای استعماری چون آمریکا و چین و ... به جامعه بین الملل نشان داده شود. همه چیز در اصل به منافع کشورهای استعماری در ذخایر و منابع طبیعی ای برمی گردد که در این کشور 75 میلیونی وجود دارد.
«آمریکا در شرایطی یک بحران بزرگ جهانی را به بهانه آنچه کشتارهای گسترده در سوریه میخواند به وجود آورده که بررسیهای رسانهای حاکی از نقش اصلی و پشت پرده این کشور در کشتارهای اخیر میانمار آنهم پس از سفر هیلاری کلینتون به این کشور است. کشتارهایی که کاملا از سوی دولت حمایت میشده و در وسعتی به مراتب بزرگتر از فاجعهای چون کشتار روستای حوله سوریه، با سکوت و بایکوت جدی رسانههای غربی روبرو شده است. فاجعه کشتار بیش از ۲۰هزار نفر از مردم میانمار و تجاوز به بیش از ۵هزار زن مسلمان توسط افراطیون بودایی که در بایکوت کامل خبری رسانههای غربی به وقوع پیوسته است، محدود به یک نزاع فرقهای نبوده و در راستای تلاش دولت میانمار برای اصلاحات مد نظر امریکا و پس از سفر کلینتون به این کشور اتفاق افتاده است.
این در حالی است که چندی پیش کشته شدن نزدیک به صد نفر در روستای حوله در مرز سوریه آنهم نه به دست دولت سوریه بلکه در نتیجه حملات تروریستی به این منطقه، یک بحران جهانی را رقم زده و حتی موضوع را به شورای امنیت سازمان ملل متحد کشاند.
کشتار وسیع مسلمانان میانمار که برخی رسانهها آن را هولوکاست واقعی مسلمانان نامیدهاند، ظاهرا تنها به دلیل درگیریهای فرقهای به وجود نیامده و این امکان پس از اجرای اصلاحات مد نظر دولت امریکا توسط دولت میانمار برای بودائیان تندرو آنهم پس از سفر کلینتون به این کشور فراهم شده است.
ماجرا از این قرار است که دولت میانمار بنابر ادعای غربیها به علت نقض حقوق بشر آنهم در رابطه با بودائیان، بیش از چند دهه است که مورد تحریم اتحادیه اروپا و ایالات متحده آمریکا قرار گرفته است. اما در پی فشار بر دولت میانمار،بان کی مون سه سفر پی در پی به این کشور داشت و از دولت این کشور خواست اصلاحاتی در زمینه رعایت حقوق بشر انجام دهند. پس از مذاکرات انجام گرفته، دولت میانمار متعهد شد که اصلاحاتی را در زمینه رعایت حقوق بشر انجام دهد. از آن زمان بود که قوانینی بر ضد مسلمانان به تصویب رسید و کشتار مسلمانان توسط بودائیان افراطی آغاز گردید.» [4]
نظرات شما عزیزان: